Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7693 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to which side do I have to turn?
U
به کدام طرف باید بپیچم؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Which bus do I take for the opera?
U
برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
Which bus do I take to Victoria Station?
U
کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
polarities
U
بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است
polarity
U
بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است
framing
U
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
which one
U
کدام یک کدام یکی
double coincidence of wants
U
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
ilka
U
هر کدام
any
U
کدام
what
U
کدام
which
U
کدام
wherefrom
U
از کدام
whichever
U
هر کدام که هریک که
what instrument can you play?
U
کدام ساز را ...
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
On what day?
U
در کدام روز؟
which way are you going?
U
از کدام راه
whichsoever
U
هر کدام که هریک که
Pick, what you like
[want]
!
U
هر کدام را می خواهی بردار!
Whichever she chooses .
U
هر کدام را که انتخاب کند
Which of your tunes shall I dance?.
<proverb>
U
به کدام سازت برقصم ؟.
what is your preference
U
کدام را میل دارید
which way
[to go]
?
U
به کدام طرف
[برویم]
؟
ana
U
ازهر کدام بمقدار مساوی
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
stump
U
هر کدام از سه میله عمودی کریکت
None of the boys ( children ) came .
U
هیچ کدام از بچه هانیامدند
Where is carriage no ...?
واگن شماره ... کدام است؟
what is the score
U
هر کدام چند بازی داریم
What foreign language do you speak ?
U
با کدام زبان خارجی آشناهستید ؟
stumps
U
هر کدام از سه میله عمودی کریکت
stumping
U
هر کدام از سه میله عمودی کریکت
stumped
U
هر کدام از سه میله عمودی کریکت
What can one do about it?
U
چاره کدام است ( چیست ) ؟
Which bank do you bank with?
U
با کدام بانک کار می کنید؟
Which bank do you bank with?
U
در کدام بانک حساب دارید؟
Where the hell is he?
U
او
[مرد]
کدام گوری است؟
whichever is the sooner
U
هر کدام که زودتر رخ بدهد
[قانون]
What's your insurance company?
U
شرکت بیمه شما کدام است؟
What foreign language do you know?
U
کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
Which bus goes to the town centre?
U
کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
Which is the best way to Tehran ?
U
بهترین راه به تهران کدام است ؟
opener
U
هر کدام از دو توپزن اول بازی کریکت
what is your nationality
U
ملیت شما چیست از کدام ملت هستید
Which is the odd one out?
<idiom>
U
کدام نسبت به همه در گروه نامشابه است؟
What platform does the train to York leave from?
U
قطار یورک از کدام سکو حرکت می کند؟
What platform does the train from York arrive at?
U
قطار یورک در کدام سکو توقف می کند؟
Which son of a bitch (son of a gun)did it?
U
کار کدام شیر پاک خورده ای است ؟
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone .
U
نمی دانم کدام گوری رفته است
fielded
U
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
box
U
هر کدام از شش قسمت زمین بیس بال ناشیگری در گرفتن توپ
boxes
U
هر کدام از شش قسمت زمین بیس بال ناشیگری در گرفتن توپ
national component
U
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
pound cake
U
کلوچه یا که وزت اجزا عمده هر کدام یک پاوندیا گیروانکه است
field
U
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
fields
U
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
cluster mill
U
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
race condition
U
حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
maun
U
باید
must
U
باید
the f. of a table
U
باید
outh
U
باید
ought
U
باید
shall
U
باید
there is a rule that...
U
که باید.....
in due f.
U
باید
to have to
U
باید
should
U
باید
It must be granted that …
U
باید تصدیق کر د که …
ought
U
باید وشاید
it is necessary for him to go
U
باید برود
it is necessary to go
U
باید رفت
you must know
U
باید بدانید
We have to go as well.
U
ما هم باید برویم .
one must go
U
باید رفت
as it deserves
U
چنانکه باید
i ought to go
U
باید بروم
i ougth to go
U
باید رفت
i must go
U
باید بروم
how shall we proceed
U
چه باید کرد
it is to be noted that
U
باید دانست که
i ougth to go
U
باید بروم
What can't be cured must be endured.
<idiom>
U
باید سوخت و ساخت.
meetly
U
چنانکه باید و شاید
it is to be noted that
U
باید توجه کردکه
we must winnow away the refuse
U
اشغال انرا باید
to do a thing the right way
U
کاری راچنانکه باید
chicane
U
مانعی که باید دور زد
it is to be noted that
U
باید ملتفت بود که
shall i go?
U
ایا باید بروم
the needful
U
انچه باید کرد
comme il faut
U
چنانکه باید وشاید
You should have told me earlier.
U
باید زودتر به من می گفتی
he needs must go
U
ناچار باید برود
One must suffer in silence.
U
باید سوخت وساخت
Water must be stopped at its source .
<proverb>
U
آب را از سر بند باید بست .
he must have gone
U
باید رفته باشد
to d. what to say
U
اندیشیدن که چه باید گفت
I must leave at once.
باید فورا بروم.
you might have come
U
باید امده باشید
enow
U
بسنده انقدرکه باید
Let us see how it turns out.
U
باید دید چه از آب در می آید
you must go
U
شما باید بروید
prettily
U
بخوبی چنانکه باید
i must answer for the damages
U
ازعهده خسارت ان باید برایم
how shall we proceed
U
چگونه باید اقدام کرد
I have some letters to write .
U
چند تا کاغذ باید بنویسم
do the necessary
U
انچه باید کرد بکنید
he is much to be pitted
U
بحالش باید رحم کرد
I've got to watch what I eat.
U
باید مواظب رژیمم باشم.
if i know what to do
U
اگر میدانستم چه باید کرد
it needs to be done carefully
U
باید بدقت کرده شود
parting of the ways
U
جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
What must be must be .
<proverb>
U
آنچه باید بشود خواهد شد .
It must be quiet.
باید ساکت و آرام باشد.
There must be some mistakes.
باید اشتباهی شده باشد.
We had to queue
[line]
up for three hours to get in.
U
ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
She must be at least 40.
U
او
[زن]
کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
You have to go back to ...
شما باید به طرف ... برگردید.
One must draw the line somewhere.
<proverb>
U
هر کس باید ید و مرزش را مشخص کند .
You must make allowances for his age .
U
باید ملاحظه سنش را بکنی
Every day that you go unheeded, you need to count on that day
U
هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید
some one must stay here
U
یک کسی باید اینجا بماند
Protocol must be observed.
U
تشریفات باید رعایت شود
you shoud rinse it in lukewarm water.
U
در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
One must keep up with the times.
U
باید با زمان آهنگ بود
We must find a basic solution.
U
باید یک فکر اساسی کرد
I must take the kid to school .
U
باید بچه راببرم مدرسه
There must be a catch(trick)in it.
U
باید حقه ای درکار باشد
One must tackle it in the right way.
U
هرکاری را باید از راهش وارد شد
I must be going now.
U
الان دیگه باید بروم
I must make do with this low salary. I must somehow manage on this low salary.
U
بااین حقوق کم باید بسازم
Two witnesses should testify.
U
دو شاهد باید شهادت بدهند
One must take time by the forelock .
U
وقت را باید غنیمت شمرد
load
U
کاری که باید انجام شود
backlog
U
کاری که باید انجام شود
loads
U
کاری که باید انجام شود
backlogs
U
کاری که باید انجام شود
st george round
U
مسابقه مردان هر کدام با 63تیر در مسافت 001 متر و63 تیر در 08 متر و 63 تیردر 06 متر با تیر و کمان
blankest
U
فضایی در فرم که باید کامل شود
blank
U
فضایی در فرم که باید کامل شود
We should be leaving now.
U
باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
unauthorized
U
آنچه باید مجوز داشته باشد
disclose
U
یات چیزی که باید مخفی می ماند
discloses
U
یات چیزی که باید مخفی می ماند
Why should I take the blame?
U
چرا من باید تقصیر را به گردن بگیرم؟
There must be some mistakes.
باید اشتباهی روی داده باشد.
i know how to do it
U
میدانم چطور باید اینکار را کرد
operand
U
که باید توسط عملگرا اجرا شود
Do I have to change busses?
U
آیا باید اتوبوس عوض کنم؟
How many times do I have to tell you that …
U
چند بار باید به شما بگویم که ...
I should bring you round to my way of thinking .
U
باید تو راهم با خودم همفکر کنم
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it .
U
کلکی درکار باید باشد ( هست )
integrand
U
جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
You will need to spend some money on it.
U
تو باید برایش پول خرج بکنی.
It must be put up to the prime minister .
U
باید بعرض نخست وزیر برسد
We must settle the price first.
U
اول باید قیمت راطی کرد
One must take the bad with the good .
U
باید خوب وبدش راقبول کرد
action
U
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
actions
U
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
How can you ask?
U
این باید واضح باشد برای تو
You must account for every penny.
باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
It must have a solid foundation.
U
اساس کار باید محکم باشد
Do I have to change trains?
U
آیا باید قطار عوض کنم؟
today of all days
U
از همه روزها امروز
[باید باشد]
You must have respect for your promises.
U
باید بقول خودتان احترام بگذارید
you must know this
U
شما باید این مطلب را بدانید
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs).
U
باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
A bitter pI'll to swallow.
U
چیز تلخ وناخوشایندی که باید پذیرفت
you ought to know better
U
شما باید بهتر از این بدانید
why need he say that
U
چرا باید این سخن را بگوید
disclosing
U
یات چیزی که باید مخفی می ماند
Only dead fish swim with the flow
[stream]
.
<proverb>
U
در زندگی باید بجنگیم.
[ضرب المثل]
a bitter pill to swallow
<idiom>
U
یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
The football field must be marked out.
U
زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
now this man was lying
U
باید دانست که این مرد دروغ میگفت
Every crisis should be viewed
[seen]
as an opportunity.
U
هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
Do I have to pay a supplement?
U
آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
I don't know what to do with that.
U
من نمی دونم باهاش چه کار باید بکنم.
to have to bite the bullet
<idiom>
U
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت
notify party
U
فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
task
U
کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
We must inquire into this matter.
U
درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
wicket
U
دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
Where do I change for ... ?
برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter.
U
پای این کار باید محکم بایستی
I must get hold of her at all costs.
U
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
job
U
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
previous examination
U
نخستین امتحانی که درجه A.B در کمبریج باید داد
wickets
U
دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
make hay while the sun shines
U
تا تنور گرم است باید نان راپخت
qualifying shares
U
سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
I'd
U
مخفف should I و Iwouldبمعنی من میبایستی و Ihadبمعنی من باید و من داشتم
strike while the iron is hot
U
تا تنور گرم است باید نان پخت
I must think things over.
U
باید راجع به این چیز ها فکر کنم
you must a for that conduct
U
باید از این طرز رفتار پوزش بخواهید
Those who lose must step out.
U
هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
current liabilities
U
بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
a stitch in time saves nine
<proverb>
U
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
jobs
U
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
tink and grow rich
3
Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1
they have to be self-consistently determined.
1
just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1
ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com